در یک اتاق کوچک و روشن، دنیایی پر از شگفتی وجود داشت. دنیایی که اسباب‌بازی‌ها در آن زندگی می‌کردند و هر شب ماجراهای جدیدی را تجربه می‌کردند. در میان این اسباب‌بازی‌ها، یک ست راحتی ماشینی کوچک و دوست‌داشتنی وجود داشت. این ست لباس کرکی، از یک بلوز نرم و یک شلوار راحت تشکیل شده بود و طرح‌های ماشین‌های رنگی و بامزه روی آن دیده می‌شد.

هر شب، وقتی که پسر کوچک خانه می‌خوابید، اسباب‌بازی‌ها به زندگی می‌آمدند. ست راحتی ماشینی، با دیگر اسباب‌بازی‌ها مسابقه می‌داد و در خیالاتش، دور دنیا سفر می‌کرد. گاهی اوقات، او خود را راننده یک اتوبوس بزرگ تصور می‌کرد که بچه‌های دیگر را به گردش می‌برد و گاهی هم یک ماشین مسابقه‌ای سریع بود که در پیست مسابقه می‌دوید.

وقتی صبح شد، پسر کوچک از خواب بیدار شد و به سمت ست راحتی ماشینی‌اش رفت. او ست راحتی را پوشید و با لبخندی بزرگ، آماده شد تا یک روز جدید را آغاز کند. ست راحتی ماشینی نیز با او همراه بود و در تمام طول روز، پسر کوچک را در ماجراهای جدید همراهی می‌کرد.